آیه 3 سوره فلق
<<2 | آیه 3 سوره فلق | 4>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و از شرّ شب تار هنگامی که (از پی آزار) در آید (و حشرات موذی و جنایتکاران و فتنه انگیران را به کمک ظلمتش به ظلم و جور و ستم بر انگیزد).
و از زیان شب هنگامی که با تاریکی اش درآید [که در آن تاریکی انواع حیوانات موذی و انسان های فاسق و فاجر برای ضربه زدن به انسان در کمین اند]
و از شرّ تاريكى چون فراگيرد،
و از شر شب چون درآيد،
و از شرّ هر موجود شرور هنگامی که شبانه وارد میشود؛
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- غاسق: آنچه در تاريكى آيد. ناگفته نماند: غسق به معنى ظلمت شديد يا ظلمت اول شب است، به هر حال آن به معنى ظلمت و تاريكى است. على هذا غاسق چيزى است كه در ظلمت و خفا باشد، طبرسى رحمه اللَّه غاسق را آنچه با ضرر هجوم مىكند «الهاجم بضرره» گفته است، شب تاريك، ماه گرفته شده نيز، معنى كردهاند.
- وقب: وقوب: دخول. در نهج البلاغه خطبه 48 فرموده: «الحمد للَّه كلما وقب ليل و غسق» حمد خدا را است هر وقت كه شبى آيد و تاريك گردد.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ «1» مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ «2» وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ «3» وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ «4» وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ «5»
بگو: پناه مىبرم به پروردگار سپيده دم. از شرّ آفريدههايش. و از شرّ تاريكى شب، آنگاه كه همه جا را فراگيرد. و از شرّ افسونگرانى كه در گرهها مىدمند. و از شرّ هر حسود آنگاه كه حسد ورزد.
نکته ها
كلمه «فلق» مثل «فجر» به معناى شكافتن است، شكافتن سياهى شب يا سپيده صبح:
«فالِقُ الْإِصْباحِ» «1»؛ شكافتن دانه درون خاك. «فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوى» «2»
مراد از «غاسِقٍ» آغاز شب است كه تاريكى را به همراه مىآورد. چنانكه در آيهاى ديگر مىفرمايد: «أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلى غَسَقِ اللَّيْلِ» «3»
شايد مراد از «غاسق» هر موجود ظلمت آور باشد كه تاريكىهاى معنوى را به همراه خود مىآورد و گسترش مىدهد.
از آنجا كه افراد شرور، براى حمله و هجوم و يا توطئه چينى از تاريكى شب استفاده مىكنند، لذا به خدا پناه مىبريم از شرورى كه در شب واقع مىشود.
«1». انعام، 96.
«2». انعام، 95.
«3». اسراء، 78.
جلد 10 - صفحه 645
«نفاثات» از «نفث» به معناى دميدن و «عقد» جمع «عقد» به معناى گره است.
در هر چيزى احتمال بروز شرّ وجود دارد، حتى كمالاتى مثل علم و احسان، شجاعت و عبادت نيز آفاتى دارند. آفت علم، غرور؛ آفت احسان، منّت گذاردن؛ آفت عبادت، عُجب و آفت شجاعت، ظلم و تهوّر است.
در آسيب پذيرى سه اصل وجود دارد آمادگى هجوم از سوى دشمن فرصتهاى مناسب براى هجوم نظير تاريكىها وجود حفرهها و نقطه ضعفها آرى دشمن به دنبال تاريكىها و حفرهها و نقاط ضعف است.
تبليغات سوء، جوسازىها، سخن چينىها، جاسوسىها و شايعهپراكنىها، نمونه هايى از «النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ» است، يعنى مىدمند تا محكمات را سست كنند. چنانكه كسانى با وسوسه و شك ميان همسران فتنه گرى مىكنند «ما يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ» «1»
با اينكه هرچه خدا آفريده، خير است: «الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ» «2» ليكن هر چيزى اگر در مسير صحيح خود قرار نگيرد، شرّ مىشود. چنانكه آهن خير است ولى اگر چاقو شد، امكانِ سوء استفاده از آن وجود دارد. «مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ»
«شَرِّ ما خَلَقَ» يعنى شرّ از سوى مخلوقات است، نه از سوى خالق و نه ناشى از خلقت.
پناه بردن به خدا از خطرات، تنها با گفتن «اعوذ» حاصل نمىشود، بلكه علاوه بر گفتن، عمل نيز لازم است. چنانكه اهل بيت پيامبر عليهم السلام وقتى مسكين و يتيم و اسير، اطعام را كردند، گفتند: «إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِيراً» «3» ما از روز قيامت مىترسيم كه اطعام كرديم. قرآن مىفرمايد: «فَوَقاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذلِكَ الْيَوْمِ» «4» خداوند نيز آنان را از شرّ آن روز نجات داد. پس گفتن «إِنَّا نَخافُ» به تنهايى كارساز نيست، بلكه بايد همراه با عمل باشد.
زشت صورتى نزد رسول خدا از زشتى چهره خود شكايت كرد كه جبرئيل نازل شد و سلام خداوند را به آن مرد زشت رساند و گفت كه خدا مىفرمايد: «اما ترضى ان احشرت على جمال
«1». بقره، 102.
«2». سجده، 7.
«3». انسان، 10.
«4». انسان، 11.
جلد 10 - صفحه 646
جبرييل» آيا دوست دارى كه در قيامت تو به زيبايى جبرئيل باشى؟
مرد شادمان شد و تصميم گرفت تمام عبادات و مستحبّات را انجام دهد. «1»
شرّ مطلق وجود ندارد و خداوند نيافريده است، بلكه چه بسيار امورى كه از يك زاويه، شرّ ديده مىشوند و زاويهاى ديگر خير. چنانكه مولوى مىگويد:
زهر مار، آن مار را باشد حيات
ليك آن، آدمى را شد ممات
پس بَد مطلق نباشد در جهان
بَد به نسبت باشد، اين را هم بدان
بعضى از سختىها و فشارها، شرّ نيست، بلكه رمز تكامل است. مولوى مىگويد:
گندمى را زير خاك انداختند
پس ز خاكش خوشهها برساختند
بار ديگر كوفتندش ز آسيا
قيمتش افزون و نان شد جان فزا
باز نان را زير دندان كوفتند
گشت عقل و جان و فهم سودمند
باز آن جان، چون كه محو عشق گشت
يُعجب الزّراع آمد بعد كشت
قرآن سفارش مىكند كه با همسرانتان خوب رفتار كنيد و اگر نسبت به آنان كراهت داريد، چه بسا در كنار آن الطافى نهفته باشد. «وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ يَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْراً كَثِيراً» «2» چنانكه گاهى زن زيبا نيست، ولى مادر فرزندانى بزرگ و برجسته مىشود.
بسيار از تلخىها، استعدادهاى ما را شكوفا مىكند، حالت صبر و مقاومت را در ما رشد مىدهد و دل انسان را خاضع و خاشع مىسازد. «لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ» «3»
شب براى مردان خدا، زمان بندگى و عبادت است: «يَتْلُونَ آياتِ اللَّهِ آناءَ اللَّيْلِ» «4» ولى براى نامردمان، زمان توطئه و تهديد و هجوم است. «مِنْ شَرِّ غاسِقٍ»
سخن و يا حركتى كه روابط و دوستىهاى محكم را متزلزل كند، نفّاثات است و بايد از آن به خدا پناه برد.
پناه بردن انسان به خدا، مستلزم پناه دادن خداوند است وگرنه فرمان پناه بردن لغو بود.
«1». بحارالانوار، ج 22، ص 140.
«2». نساء، 19.
«3». اعراف، 94.
«4». آل عمران، 113.
جلد 10 - صفحه 647
در ميان تمام شرور نام سه شرّ در اين سوره آمده است:
- شرور پنهان و در تاريكىها. «مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ»
- شرور زبانهاى ناپاك. «مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ»
- شرور حسادتها و رقابتهاى منفى. «وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ»
برخى زنان به خاطر زيبايى و لطافت در گفتار، مىتوانند مردان را در تصميمات خود سست كنند و مصداق نفّاثات باشند.
يكى از مصاديق نفّاثات، سحر و جادو است و لذا آموزش و عمل آن حرام است.
با اينكه «شَرِّ ما خَلَقَ» شامل تمام شرور مىشود، ولى نام سه شرّ را به خاطر اهميّتى كه دارد، جداگانه آورده است. «غاسِقٍ إِذا وَقَبَ- النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ- حاسِدٍ إِذا حَسَدَ»
پناه بردن در هر حال لازم است، خواه آنجا كه خطر باشد: «شَرِّ ما خَلَقَ» خواه دريافت كمال باشد: «فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ» «1» هرگاه قرآن تلاوت مىكنى از شرّ شيطان به خداوند پناه ببر.
در سوره فلق، در برابر سه شرّ بيرونى، به يك صفتِ الهى پناه مىبريم. (از شرّ غاسق و نفّاثات و حاسد، به صفتِ «بِرَبِّ الْفَلَقِ» پناه برديم.) اما در سوره ناس به عكس است. در برابر يك خطر درونى، به سه صفت الهى پناهنده مىشويم. (از شرّ وسوسه قلب، به صفاتِ «بِرَبِّ النَّاسِ»، «مَلِكِ النَّاسِ» و «إِلهِ النَّاسِ» پناه مىبريم.)
بحثى درباره حسادت
تلاش براى به دست آوردن كمالاتى كه ديگران دارند، غبطه و ارزش است، ولى تلاش براى نابود كردن كمالات ديگران حسادت است. حسادت نشانه كم ظرفيّتى و تنگ نظرى است. اولين قتلى كه در زمين واقع شد به خاطر حسادت ميان فرزندان آدم بود و اولين گناهى كه در آسمان واقع شد، حسادت ابليس به آدم بود. در حديث مىخوانيم: حسادت ايمان را مىخورد آن گونه كه آتش هيزم را. «2»
«1». نحل، 98.
«2». كافى، ج 2، ص 306.
جلد 10 - صفحه 648
آنچه بر سر اهل بيت پيامبر عليهم السلام آمد كه آنان را كنار زدند، ناشى از حسادت بود و قرآن در آيه 54 سوره نساء مىفرمايد: چرا به خاطر الطاف و تفضّل خداوند، بر افراد لايق حسادت مىورزند، مگر نمىدانند ما به آل ابراهيم كتاب و حكمت و ملك عظيم داديم.
حسادت در ميان تمام شرور، برجستهترين شرّ است. زيرا حسود نقشهها مىكشد و حيلهها مىكند و مرتكب انواع شرور مىشود تا به هدف برسد.
حضرت على عليه السلام مىفرمايد: «الحسد داء عياء لا يزال الا بهلك الحاسد او بموت المحسود» «1» حسادت مرض خطرناكى است كه جز با مرگ محسود يا هلاكت حسود از بين نمىرود.
حسود در واقع به خدا اعتراض دارد و در برابر اراده و حكمت او جهت مىگيرد كه چرا به او عطا كرده و به من نداده است.
حسود هرگز خيرخواهى و نصيحت نمىكند و به خاطر خوى حسادت، از رسيدن خير خودش به ديگران جلوگيرى مىكند.
قرآن، ريشه بسيارى از گناهان را «بغيا» به معناى حسادت دانسته است و امام صادق عليه السلام مىفرمايد: «ان الكفر اصله الحسد» «2» ريشه كفر حسادت است. چنانكه در برابر پيامبران مىگفتند: «أَ بَشَرٌ يَهْدُونَنا» «3» آيا انسانى مثل ما پيامبر شود و ما را هدايت كند؟
حسود، اهل تواضع و تشكر نيست و هرگز به كمالات ديگران گواهى نمىدهد و قهراً مرتكب گناه كتمان حق مىشود.
حسود معمولًا منافق است. حضرت على عليه السلام مىفرمايد: «الحاسد يظهر و ده فى اقواله و يخفى بغضه فى افعاله» «4» در ظاهر اظهار علاقه مىكند ولى در باطن كينه و بغض دارد.
منشأحسادت چيست؟
«1». نهجالبلاغه، حكمت 493.
«2». كافى، ج 8، ص 7.
«3». تغابن، 6.
«4». غررالحكم.
جلد 10 - صفحه 649
گاهى تبعيض نابجا ميان افراد، حسادت آنان را بر مىانگيزد.
گاهى مردم توجيه نيستند و شرايط را يكسان مىپندارند و همينكه يك برترى و امتيازى ديدند حسادت مىورزند. در حالى كه اگر حكمت و دليل تفاوتها را بدانند آرام مىشوند.
حسادت در خاندان نبوت نيز پيدا مىشود، همان گونه كه در خانه حضرت يعقوب، حسادت فرزندان، آنان را به چاه افكندن برادر وادار كرد.
دامنه حسادت تنها نسبت به نعمتهاى مادى نيست، بلكه گاهى نسبت به ايمان افراد حسادت مىشود و مىخواهند آنان را به كفر برگردانند. «يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمانِكُمْ كُفَّاراً حَسَداً» «1»
روشن است كه حسادت، آرزوى نابودى نعمت ديگران است، وگرنه درخواست نعمت از خداوند، حسادت نيست. چنانكه سليمان از خداوند حكومتى بى نظير خواست: «مُلْكاً لا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ» «2» و حضرت على عليه السلام در دعاى كميل از خداوند مىخواهد كه نصيب او بيشتر باشد و قرب او به خداوند نيز بيشتر باشد. و اجعلنى من احسن عبيدك نصيبا عندك و اقربهم منزلة منك ...
براى درمان حسادت بايد اينگونه فكر كرد:
دنيا، كوتاه و كوچك است و غصه براى آن ارزشى ندارد.
ما نيز نعمتهايى داريم كه ديگران ندارند.
نعمتها بر اساس حكمت تقسيم شده است، گرچه ما حكمت آن را ندانيم.
آنكه نعمتش بيشتر است، مسئوليّتش بيشتر است.
بدانيم كه حسادت ما بىنتيجه است و خداوند به خاطر اينكه بندهى چشم ديدن نعمتى را ندارد، لطف خود را قطع نمىكند و فقط خودمان را رنج مىدهيم.
پیام ها
1- پناه بردن به خدا را بايد به زبان جارى كرد. «قُلْ أَعُوذُ»
2- به خاطر زيادى خطرات و اهميّت آن انبيا نيز بايد به خدا پناه برند. «قُلْ أَعُوذُ»
3- اصلاح خود و جامعه، بدون استمداد و پناهندگى به خداوند امكان ندارد. «قُلْ
«1». بقره، 109.
«2». ص، 35.
جلد 10 - صفحه 650
أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ»
4- چون شرور بر قلب و فكر انسان قفل مىزنند، بايد به قدرتى پناه برد كه شكافنده و شكننده قفلها و موانع باشد. «بِرَبِّ الْفَلَقِ»
5- در دعا با ديد وسيع برخورد كنيد. «شَرِّ ما خَلَقَ» (همه مخلوقات را در برمىگيرد.)
6- در ميان همه شرور، شر حسادت، تفرقه افكنى، عهد شكنى و توطئههاى پنهان اهميّت بيشترى دارد. مِنْ شَرِّ غاسِقٍ ... شَرِّ النَّفَّاثاتِ ... شَرِّ حاسِدٍ
7- دشمن آنقدر مىدمد تا تبليغاتش مؤثّر واقع شود. ( «نفاثات» جمع «نفاثة»، صيغه مبالغه است.)
8- با وسوسهها عقايد سست مىشود و حرف اثر مىكند. «مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ»
9- حسادت، دارويى جز پناه بردن به خدا ندارد. قُلْ أَعُوذُ ... إِذا حَسَدَ
10- زمينهها زمانى خطرناك است كه به فعليّت در آيند. «حاسِدٍ إِذا حَسَدَ»
11- حسادت، كم و بيش در افراد هست؛ اقدام عملى بر اساس آن گناه است. «إِذا حَسَدَ»
«والحمدللّه ربّ العالمين»
جلد 10 - صفحه 652
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ «3»
وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ: و از بدى شرّ شب تاريك، إِذا وَقَبَ: چون درآيد تاريكى آن در هر چيزى و به همه آنها فرا رسد. تخصيص شب به جهت كثرت مضار است در آن. چه فساق اكثر در شب اقدام به فسق مىنمايند و هوام و سباع بيشتر در شب اذيت رسانند. نزد بعضى مراد به غاسق آفتاب است. يعنى از شر آفتاب، وقتى فرو رود. و نزد جمعى مراد قمر است يعنى از شرّ قمر وقتى منخسف گردد. يا مراد هر چيزى است كه هجوم كند به ضرر در هر وقتى.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ «1» مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ «2» وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ «3» وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ «4»
وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ «5»
ترجمه
بگو پناه ميبرم بپروردگار سفيده صبح
از شرّ آنچه آفريده است
و از شرّ شب تاريك چون در آيد
و از شرّ دمندگان در گرهها
و از شرّ حسودى كه ابراز حسد نمايد.
تفسير
خلاصه مستفاد از روايات خاصه و عامه در شأن نزول اين سوره مباركه و سوره بعد كه آن دو را معوّذتان خواندهاند آنست كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رنجور شد و جبرئيل بآن حضرت خبر داد كه لبيد بن اعصم يهودى براى او جادو كرده و در چاه ازوان انداخته موثّقترين مردم و كسى را كه مانند خودت باشد بفرست آن را بيرون آورد و آن حضرت امير المؤمنين عليه السّلام را مبعوث بر اين امر فرمود و او با يكى دو نفر كه گفتهاند زبير و عمّار بودند رفتند و آب چاه را كشيدند و بعد از فحص در ته چاه حقّهاى يافتند و آنرا خدمت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آوردند و گشودند در آن ريسمانى از موى سر يا زه كمانى بود كه يازده گره خورده بود و اين دو سوره آن روز نازل شد و امير المؤمنين عليه السّلام بامر پيغمبر (ص) آن دو را بر آن قرائت فرمود و هر آيهاى كه ميخواند يك گره باز ميشد تا تمام باز شد و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فورا عافيت پيدا كرد و صادقين عليهما السلام در جواب كسيكه تصور نموده اين دو سوره از قرآن نيست چون در مصحف ابن مسعود ثبت نشده فرمودهاند او اشتباه نموده از قرآن است و از امام صادق عليه السّلام قرائت آن دو سوره در نماز مغرب و تجويز قرائت آن دو در نماز واجب نقل شده و خداوند خطاب به پيغمبر خود فرموده كه بگو تا بگويند امّت پناه ميبرم بپروردگار و بيرون آورنده سفيده صبح بشكافتن پرده تاريكى
جلد 5 صفحه 456
شب چون فلق بر عمود صبح اطلاق ميشود باعتبار آنكه پرده شب را ميشكافد و بيرون ميآيد و در بعضى از روايات ببعضى از دركات سخت جهنّم تفسير شده از شرّ تمام موجودات عالم خلق نه عالم امر كه خير محض است و از شرّ شب تاريك وقتى داخل شود و تاريكى آن عالم را فرو گيرد چون در آن وقت ترس از مضارّ و شدّت امراض بيشتر است و از شرّ نفوس شريره ساحران يا زنان جادوگر كه گرهها در ريسمانها ميزنند و ميدمند در آن چون نفث دميدن است با آب دهان كه ضميمه آن شود و از شر حسود كه حسد خود را اظهار نمايد و بر طبق آن عملى انجام دهد نه آن حسودى كه ميسوزد و ميسازد و گناهى نميكند و بعضى آن را بچشم زدن تفسير نمودهاند كه سابقا بيان آن شده است و در بعضى از روايات باين معنى اشاره شده و ظاهرا اعمّ است چون حسود ممكن است بچشم زدن اعمال حسد نمايد و ممكن است بآزار و اضرار ديگرى بپردازد و در مجمع فرموده روايت شده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بسيارى از اوقات حسنين عليهما السّلام را باين دو سوره تعويذ ميفرمود و بعضى گفتهاند خداوند در اين سوره شرور را جمع نموده و ختم فرموده آنها را بحسد تا معلوم شود كه آن پستترين طبايع است پناه ميبريم بخدا از آن.
جلد 5 صفحه 457
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ مِن شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ «3»
غاسق تاريكي و ظلمت است چنانچه ميفرمايد: أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمسِ إِلي غَسَقِ اللَّيلِ بني اسرائيل آيه 78 که دلوك شمس اول ظهر است و غسق ليل تاريكي شب است که وقت نماز عشاء است. و ظلمت اقسامي دارد ظلمت كفر و شرك و ضلالت که نور ايمان در او تابش نكرده ظلمت جهل که نور علم در او قذف نشده، ظلمت معاصي که نور عبادت قلب را روشن نكرده، و ظلمت شب که نور چراغ يا نور نهار آن را برطرف نكرده که در حق كفار ميفرمايد: ذَهَبَ اللّهُ بِنُورِهِم وَ تَرَكَهُم فِي ظُلُماتٍ لا يُبصِرُونَ بقره آيه 17، در حق جهال در حديث است:
(العلم نور يقذفه اللّه في قلب من يشاء)
در حق معاصي در حديث است: که هر معصيتي يك خال سياه در قلب احداث ميكند و بكثرت معاصي سياهي زياد ميشود تا صفحه قلب تمام سياه شود که ميفرمايد:
لا يرجي بخير
، و در حديث ديگر ميفرمايد:
صار قلبه منكوسا
، و چون روز قيامت يوم تبلي السرائر است با صورت سياه وارد محشر ميشوند و در ظلمات محشر و ظلمات جهنم گرفتار حتي از مؤمنين تقاضا ميكنند که ميفرمايد: يَومَ يَقُولُ المُنافِقُونَ وَ المُنافِقاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا انظُرُونا نَقتَبِس مِن نُورِكُم قِيلَ ارجِعُوا وَراءَكُم فَالتَمِسُوا نُوراً فَضُرِبَ بَينَهُم بِسُورٍ لَهُ بابٌ باطِنُهُ فِيهِ الرَّحمَةُ وَ ظاهِرُهُ مِن قِبَلِهِ العَذابُ حديد آيه 13، و آيات و اخبار
جلد 18 - صفحه 271
در اينکه باب بسيار داريم بايد پناه برد بخداي متعال از شر اينکه ظلمات ظلمت كفر و جهل و معاصي و ظلمات دنيوي مخصوصا از ظلمت ظلم که ميفرمايد:
الظلم ظلمات يوم القيامة.
چه ظلم بدين باشد و چه ظلم بغير و چه ظلم بنفس که ميفرمايد: بِئسَ لِلظّالِمِينَ بَدَلًا كهف آيه 50، و وقب فرو رفتن است و فرا گرفتن که ظلمت آنها را فرا ميگيرد و آنها در ظلمت فرو ميروند و بايد از اينکه ظلمتها بيرون آمد و بنور منور شد که خطاب رسيد بموسي: أَن أَخرِج قَومَكَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَي النُّورِ ابراهيم آيه 5. و خروج از كفر و شرك بايمان است، و خروج از ضلالت بهدايت است، و خروج از معاصي بتوبه و اطاعت است و شر اينکه ظلمات که بايد پناه بر خدا و استعاذه كرد هر كدام مناسب خود او است، شر ظلمت شب اينکه است که سارقين و فساق در شب سرقت ميكنند، و اهل معاصي چون در روز اشتغالاتي دارند خوب و بد در شب که فراغت پيدا ميكنند در تفريحگاهها و تماشاخانهها و سينماها و در خانهها که ساز راديو و تلويزيون را كوك ميكنند و هر گونه فسقي از آنها که بتوانند صادر ميشود، و دشمنها در شب و تاريكي و خلوت دشمني خود را عملي ميكنند، و حيوانات موذيه در شب راه ميافتند، و سباع در شب بيرون ميآيند و هكذا.
و اما شر ظلمات كفر و شرك و ضلالت خلود در عذاب است و بليات دنيوي و اخروي و اما شر ظلمات معاصي بسيار است دنيوي و اخروي كوتاهي عمر نزول بلا سلب نعم سياهي قلب ضعف ايمان سلب توفيق بعد از رحمت سوء حساب سياهي نامه عمل خفت ميزان لغزش بر صراط رنجش قلوب مطهره پيغمبر و ائمه هدي و غير اينها.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 3)- سپس در توضیح و تفسیر این مطلب میافزاید: «و از شر هر موجود شرور هنگامی که شبانه وارد میشود» (و من شر غاسق اذا وقب).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج12، ص413
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم